۱۳۹۴ مهر ۲۰, دوشنبه

همون سال 93 در یک نگاه

0

سد گلبهار همراه مامان و بابا بزرگ
به همراه مقدار زیادی ناز     
ساحل سیسنگان کنار دریا با قاصدکش
یکی ار اتفاقات سسال 93 ابله مرغون الاله بود... خدا رو شکر اصلا سنگین نبود حتی تب هم نداشت  بچه صبوریه واصلا غر نزد به خاطر خارشش این عکس رو هم مامان بزرگ یواشکی گرفته
مثل هر سال یه عکس پاییزی خوشکل امسال پاییز متفاوتی داشتیم.....به خاطر فعالیتهایی که با بزرگتر شدن الاله جون بیشتر میشن
یکیش شروع سر مشق بود برای امادگی نوشتن و این هم اولین دفتر و تکلیفی که انجام داده
دوره جدید موسیقی که بلز رو تموم کردی و اواخر فلوت .خوشبختانه با معلم موسیقی رابطه خوبی داره و امیدوارم پیشرفتش هم بهترباشه با انتخاب ساز.
دامن و تل مامان دوز برای دختر قرتیمون    
تولد شش سالگی با کیک مامان پز و کادوهای تماما کیتی اولیش خونه مامانی و...
niniweblog.com
دومیش هم خونه مامان بزرگ با کیکی مامان پز و سفارشی...وقتی کیک رو دید گفت باورم نمیشه به حرفم گوش کردی
اخرین سفر 93 هم دی بود که گل دختر حسابی همکاری کردو تمام پاساژ ها رو بدون غرغر همراهیمون کرد
دخترم خوش سلیقست فقط سفرهای خارچه روست دارهniniweblog.com

۱۳۹۳ خرداد ۲۵, یکشنبه

بهار93

0

اوه اوه خیلی وقته اینجا سر نزدیم.....این بچه جون وقت نمیگذاره برامون که.....تمام رو زیک نفس حرف میزنه و سوال میپرسه تازه میگه طوطی هم میخوام ..
.niniweblog.com

این هم الاله در نوروز 93 دایم در حال ژست گرفتنه بچه چتری هاش هم شاهکاره مامان بزرگ هستش که یک روز با الاله تنها موند این هم نتیجهه!!!!!niniweblog.com
با عیدیهاش کلی کیف کرده....کم خودش سر صدا داره که کادوهاش هم صدا سازن!!!!!!!!!

این هم فریان کوچولو ...وقتی هست کلی مواظبشه انگاری یهو بزرگ میشه و رفتارش خانومانه میشه!!!!

۱۳۹۲ دی ۲۷, جمعه

زمستان 92

0

عجب زمستونی داریم امسال تمام شهرهای دیگه بارون و برف مشهد افتابی طفلک دخترم تو حسرت برف بازی مونده
oh! hello smileyچشن سه ماهه اول مهد هم بعد از محرم برگذار شد که جالب بود نقش الاله جون هم پروانه بود که عالی و خیلی خوب اجراش کرد ولی بعد که جایزش رو گرفت نذاشت ازش عکس بگیرم من هم فرداش تو خونه حسابی ازش عکس گرفتم....
روزی که قرار بود فرداش نره مهد ...با حالت نمایشی و بغض به من نگاه کرد و گفت اخه اگه نرم مهد از دلتنگی دوستام میمیرم... 
هنوز روزهای خود مختاری رو میگذرونه و به شدت حاظر جوابه
روزی که قرار بود فرداش نره مهد ...با حالت نمایشی و بغض به من نگاه کرد و گفت اخه اگه نرم مهد از دلتنگی دوستام میمیرم... 
یعنی دهنم باز مونده بود ما چی بودیم اینها چی اند
shocked smiley

۱۳۹۲ دی ۱۰, سه‌شنبه

تولد 5 سالگی

0



دختر خوشگلم 5 سالت هم تموم شد ....تولدت مبارک عزیزم.......5سال قشنگ و پر از لذت داشتن تو ...عشق زندگی من
امسال تولدت تو مهد بود که خیلی دوست داشتی ما هم کلی از خوشحالی تو کیف کردیم
در واقع امسال رکورد زدی و در یک روز سه تا تولد برات گرفتیم
یکی مهد با دوستات یکی خونه مامان بزرگ  یکی هم خونه مامانی کلی هم کادو گرفتی
امسال گوشواره خرگوشی که به خاطرش کلی هم قال کرده بودی برات گرفتیم



niniweblog.com

ادم کوچولوهای بامزه خیلی ناز بودن


شیطنت از چشات میریزه وروجک

این هم یکی از کادوهای تولدت که خیلی دوسش داری



پیاده روی در پاییز با مامان و مامان بزرگ


انقدر دل بردی اون روز کلی سوژه عکاسی مردم شده بودی


ای هم شب چله خونه دایی صمد بابا اون هندونه ها هم ساخت مامان
niniweblog.com

۱۳۹۲ مهر ۲۶, جمعه

پاییز 92

0

محصل

دختر ما هم داره بزرگ میشه و امسال  میره پیش 1  دوست دارم همیشه کوچولو باشه خیلی دوست داره لباس فرمش رو
با وسایلاش کلی ذوق کرده...البته هنوز سال تحصیلی شروع نشده با مامان بزرگ جون سه نفری رفتیم کیش که خانوم خیلی دوست داشتن البته می گفت من نمیام منو ببرین ترکیهزبانکده محصل
خدا رو شکر که من کالسکه رو بردم یک قدم تنبل کوچولو راه نرفت یک وقت خسته نشه خانوم سفر الاله در دو چیز خلاصه شد که کلی کیف کرد کالسکه و شکلات
اینجا هم رستوران پوریا کیش هست با موزیک عالی که خیلی خوش گذشت الاه هم خیلی دوست داشت

بعد از برگشت هم مهدشون جشن سبزیجات بود که با کمک الاله جون کاردستیش رو درست کردیم



۱۳۹۲ شهریور ۲۲, جمعه

تابستان ۹۲

0

بالاخره تونستم چند تا عکس از جوجمون بزارم  عجب  تابستونی بود نشد یکبار راحت بیاییم دو کلام چیز  بنویسیم از بس سرعتها پایین بود
ترم تابستون مهد الا هم تموم شد با اندکی کلاس موسیقی , خلاق و زبان این روزها یکمی لجباز و حاضر جواب شده که مقتضیه سنشه و ما خیلی دوست میداریم  حتی اگه حسابی کنفمون کنه....




عکسهای اتلیه دخملی که دوست خوبمون افسانه جون  گرفت
  
اتفاق خوب دیگه ای که این تابستون افتاد به دنیا اومدن سام کوچولو پسردایی کمال بود والاله خیلی دوسش داره
خوبه که از ما خواهر برادر نمی خواد..میگه فریان( بچه دوستمون )داداشمه و خواهرم نمیخوام...زبانکده محصل
دخترطلا علاقه زیادی به گردگیری هم داره...مامان بزرگ هم با سو استفاده از این علاقه تشویقش کرد  تا بقیه خونه رو هم گردگیری کنه...