۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه

1

سلام.. Flower
چند وقته زیاد نمیتونم چیزی بنویسم..از بس که شیطونی میکنه ادم یادش میره...الان هم خوابه Sleeping ..وای به روزی که بیدار بشه تازگی ها خوب هم غذا نمی خوره..از بازیش کم نمیاد.چند روزه که شبها زیاد بیدار میشه هر ساعت باید من هم پاشمم ساعت بزنم بخوابم..تا چشمام بسته نشده باز بیدار میشه...
 No .بابابزرگش ارگ قدیمی که مال فرها بودهاورده باهاش تمرین موزیک میکنه...
هنوز وقتی میگیم روشن خاموش فقط به لامپ نگاه میکنه..فکر کرده فقط لامپ روشن میشه..هر کاری که بکنیم ادامون رو در میاره..
میزنم  رو دستم میگم وایییی واییییی ..اون هم مثل حاج خانومها میزنه رو دستش..
تازگی ها نی نای نای هم میکنه
قبلا با اهنگ خودش رو تکون میداد حالا دستهاش رو هم میچرخونه...بابابزرگ دیگه اش بهش الله اکبر یاد داده...وقتی بگیم ..دستهاش رو میزاره دو طرف سرش...النگوهاش رو هم میشناسه...با انگشت سبابه نشونشون میده..
ولی شیرین کاری زیاد میکنه ولی همچنان به غیر از بابا و ماما و به به چیزی نمیگه.... Kisses اوه اوه صداش داره میاد..حتما بیدار شده..من دیگه برم...




..
دلام دلام .من اومتم..منم دیقه..نی نی جانا..الاله توتولوو...ببینین چی عسک گشنگی مامانی قرفته...4تا دونه دنتون دالم..باهاشون همه تار می تونم...

بهله..میبینید قه عسک برسنولی قرفتم..دیتم خیلی جتیه..لبخند هم
زدم..


ابن هم ارق بنده...دالم از اهنق های بیتهوون تمرلین میتونم....
خیلی هم جدی هشتم..


بهله  ..با مامان جونم و مامان بزرقم رفته بوتیم خیافون که همش قریه کردم.. مامان بزرقم هم برام النقو خرید..ایناهش...


این هم دایی جونم...وختی میلم بغلش ساقت میشم ..از پس که بلنده.. Shy Whistler







مخلشیم داداش.....دیدم علوسکم کلاه لازم نداله  بلش داشتم... Smile

این باباییه خاپالوی من هم تا من میتاپم میاد ..خودشو قاطی میتنه..
 من حاظلم بلیم ددر... Aerobics

نی. خوف دیقه من بلم شیطونیم کم شده مامانم لاحت نشسته....اینجولی که نمیشه..
نی نی باید اذیت کنه دیده .خدافیس.

۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

0






دوستهای نی نی سایت الاله

3

این دخمل خوشگلا دوستهای الاله جونم هستن که... مثل الاله تو ماه اذر به دنیا اومدن...

ستایش کوچولو....چین زندگی میکنه...


اویسا کوچولو.. هم تهران








۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

بازم خودم اومتم...

1


۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

رفت تو11

2




 Valentine heart plant دو روزه که الاله رفته تو ماهه یازدهم ...یعنی 10 ماهش تموم شده...


خیلی زود گذشت ..2 ماه دیگه یک ساله میشه..راه میره...بیشتر حرف میزنه..

میخواییم براش تولد خوشگل بگیریم..از الان دارم ترتیبشو میدم Flowers And Hearts

بعضی سایت های نینیگولو ها خیلی باحالن..مخصوص تولد یکسالگی برنامه های جالب دارن باتدارکات مخصوص

حیف از ایران نمیشه خرید پستی خارجی کرد...

در حال حاضر فقط ماما و بابا میگه به جای به به هم میگه بابابابابا.....همه حرفهاشو همینجوری میزنه....فقط اگه عصبانی باشه داد میزنه و دعوا میکنه..مخصوصا اگر بقیه با هم دعوا کنن ناراحت میشه..

 Drooling Bouncy Smileys عاشق عکس خودشه......همش از من میره بالا تا به عکسش برسه...

خانوم هم بغلی هستن هم ددری...یک لحظه اروم نمیشینه هر جا من برم دنبالم میاد..کنار بنجره اگه بره..حتما باید بازش کنیم تا از نرده ها دستاشو بگیره..دیگه تو نمیاد...

الان هم خوابه اثار خرابکاریهاش اینجا ریخته... مجسمه شکسته..کاغذهای پاره..بلندگوها افتاده..مانیتور کج...

کاش وقتی بزرگ شد غصه نخوریم چرا بزرگ شده !!!!کوچیکیهاش بهتر بود....

هر کی هم بیاد اینجا برای دخترم پیام نذاره خیلی بی معرفته....پس فردا بزرگ میشه میگه چرا کسی برام پیام نمی ذاشت؟؟؟؟؟
 Walking Home Crying

دنبال یک شعر مادرانه میگشتم از بچگی ها یادم بود..این شعر و عکسها رو پیدا کردم

این هم یک شعر قشنگ مادرانه...

.....................................................................................................

در بیابانی دور

که نروید جز خار

که نتوفد جز باد

که نخیزد جز مرگ

که نجنبد نفسی از نفسی

خفته در خاک کسی



زیر یک سنگ کبود

در دل خاک سیاه

میدرخشد دو نگاه

که بناکامی ازین محنت گاه

کرده افسانه هستی کوتاه



باز می خندد مهر

باز می تابد ماه

باز هم قافله سالار وجود

سوی صحرای عدم پوید راه

با دلی خسته و غمگین -همه سال-

دور ازین جوش و خروش

میروم جانب آن دشت خموش

تا دهم بوسه بر آن سنگ کبود

تا کشم چهره بر آن خاک سیاه



وندر این راه دراز

میچکد بر رخ من اشک نیاز

میدود در رگ من زهر ملال



منم امروز و همان و راه دراز

منم اکنون و همان دشت خموش

من و آن زهر ملال

من و آن اشک نیاز



بینم از دور،در آن خلوت سرد

-در دیاری که نجنبد نفسی از نفسی-

ایستادست کسی!



"روح آواره کیست؟

پای آن سنگ کبود

که در آن تنگ غروب

پر زنان آمده از ابر فرود؟"



می تپد سینه ام از وحشت مرگ

می رمد روحم از آن سایه دور

می شکافد دلم از زهر سکوت!



مانده ام خیره براه

نه مرا پای گریز

نه مرا تاب نگاه!





شرمگین میشوم از وحشت بیهوده خویش

سرو نازی است که شادابتر از صبح بهار

قد برافراشته از سینه دشت

سر خوش از باده تنهائی خویش!



"شاید این شاهد غمگین غروب

چشم در راه من است؟

شاید این بندی صحرای عدم

با منش یک سخن است؟"



من،در اندیشه که :این سرو بلند

وینهمه تازگی و شادابی

در بیابانی دور

که نروید جز خار

که نتوفد جز باد

که نخیزد جز مرگ

که نجنبد نفسی از نفسی...



غرق در ظلمت این راز شگفتم ناگاه:

خنده ای میرسد از سنگ بگوش!

سایه ای میشور از سرو جدا!

در گذرگاه غروب

در غم آویز افق

لحظه ای چند بهم می نگریم

سایه میخندد و میبینم : وای...

مادرم میخندد!...



"مادر ،ای مادر خوب

این چه روحی است عظیم؟

وین چه عشقی است بزرگ

؟

که پس از مرگ نگیری آرام؟



تن بیجان تو،در سینه خاک

به نهالی که در این غمکده تنها ماندست

باز جان میبخشد!

قطره خونی که بجا مانده در آن پیکر سرد

سرو را تاب و توان می بخشد!



شب،هم آغوش سکوت

میرسد نرم ز راه

من از آن دشت خموش

باز رو کرده باین شهر پر از جوش و خروش

میروم خوش به سبکبالی باد

همه ذرات وجودم آزاد

همه ذرات وجودم فریاد



فریدون مشیری


__________________








۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

نی نی شیطون شده

1

ما باز اومدیم...
نی نی خیلی شیطون شده...


همش بغل میخواد....چراغ روشن خاموش میکنه..ددری شده..
تنها هیچکاری نمی کنه حتما باید یکی باهاش بازی کنه..
الان هم نشسته جلوی من پاشو میزنه به کیبورد.. هر دو کلمه باید دوباره تایپ کن...بالاخره فهمیدم چطوری وبلاگ های دوستامو بذارم اینجا..حالا راحتتر شدم..



ای هم الاله نمکیییی...لباسهای نوزادیشههه کوچیک شده....

الاله و ماداگاسکاریها..