۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۲, پنجشنبه

اردیبهشت90

0

دختر قشنگم..
این روزها هم مثل همیشه دوست داشتنی و خوردنی هستی هنوز هم تو خیابون مردم دورت جمع میشن هنوز به قول خودت شیطون بلائی میکنی...زبون  هم که نگوووووو....تا چیزی میخوای...مامان جون مهربون از  زبونت نمیوفته!!!!
زنگ میزنی به بابا بزرگ : سلام ملیکم..حال شما چطوره مخلصیم...لطفا برای من ابمیوه و بستنی بخرین..خدافس....
تازگی ها همه رو با نسبتشون صدا میزنی...مامان فریبا بابای فریبا....مامان بابا احسان ...مامانت بابات...
هوا خیلی خوبه 3روز در هفته رو حتما پارک میبرمت....خوشکلم بر عکس مامانت روابط عمومی خوبی داری زود با بچه ها دوست میشی و باهاشون بازی میکنی تازه نصیحتشونم میکنی...دیروز با پسر همسایه بازی میکردی قاه قاه میخندیدی ...پرسیدم به چی میخندی گفتی: قیافشو ببین....
یا خدا این چه بچه ای باززززز.............رقص هم که یاد داری و فقط کافیه یک اهنگ شادی شروع بشه مخصوصا بری باخ...دیروز هم که واییییییی از بس که شیطونی من که مشغول ویبره بودم رفتی روی تردمیل و موهات لای ویبره گیر کرد..کلی گریه کردی مجبور شدم با قیچی نجاتت بدم...حالا به همه میگی کچل شدم!!!!ولی زیاد دیده نمیشه Hairdo
متاسفانه مموری دوربین گم شده ...عکس جدید نداریم....