۱۳۹۱ بهمن ۲۲, یکشنبه

این ادم کوچولوها

0

گاهی اوقات از حرفها و کارهای این ادم کوچولوها  ها ج و واج میمونم...
بهانه گیری که تا سر حد دیوونه کردن ادم بلدن...دیروز :
الاله:مامان
من:بله؟
الاله:مامان
من:چیه؟
الاله:نگو چیه بگو جان!
من: جانم؟
الاله: گریههههههههه.....دیر گفتی باید  زودتر میگفتی...
من:
الاله: توامروز دو تا کار بد کردی....کاغذ نقاشیم رو خراب کردی  هم دیر گفتی جانم!فردا به حسابت میرسم!!
من:
الاله:تو که اینقدر مهربونی چرا این کارا رو با من میکنی؟؟؟؟؟

واقعا ادم چی باید بگه به این وروجک؟؟؟؟؟

من:الاله بیا بریم حموم
الاله:نمیام میترسم
من:همه باید حموم کنن تا تمییز بمونن میکروبها فرار کنن
الاله: من میخوام تا وقتی که برم مدرسه حموم نرم
بلهههههههههههههه

دیروز نشسته هی به من نگاه میکنه هیچی نمیگه...میپرسم چی شده؟؟؟؟
الاله: من دوست ندارم هیچ وقت از پیشم بری
من:نه عزیزم من همیشه پیشت هستم
الاله: وقتی اندازه تو شدم هم نرو اونور دنیا
من: نه نمیرم کی گفته من میرم؟؟؟؟مگه کی رفته اونور دنیا؟؟؟؟
الاله: بگم؟
الاله: مامان بابا بزرگ و مامان بزرگ
من: