سفرنامه شمال

بعد از یک سفر شش روزه به شمال سلام....
جای همه خالی خیلی خوش گذشت....الاله جونم خیلی خوب تحمل کرد و دختر خوبی بود...
جمعه رامسر بودیم..شنبه جواهر کوه دوشنبه ماسوله از سه شنبه هم در راه برگشت....اولین بار بود که الاله دریا رو میدید..اولش از موجها و ماسه ها میترسید ولی زود باهاشون دوست شد..
مردم شمالی خیلی باحال تر از اینجا بودند صمیمی و خوش برخورد...بدون استثنا هم با الاله صحبت می کردند و بغلش می کردند...یکمی وقت ما رو میگرفت ولی جالب بود.
هوا هم عالی...بهاری و نمدار...گاهی افتابی....بقیه خاطرات رو با عکسها می نویسم.

دریا و الاله

بعد از گذر از کلی ابشار خوشگل رسیدیم به جواهر ده...الاله هم همچنان مشغول دلبری

ازاین فرفره های خوشگل برای الاله خریدیم ولی خوشش نیومد به جاش مامان الاله کلی بازی کرد.

اب بازی ساحل رامسر

 
   

این هم شب رامسر... الالع دیگه داشت بد اخلاق می شد..

کاخ موزه شاه بیچاره.....درخت های خوشکلی داشت...

الاله و چادر و خرابکاری....گرسنه شده بود همش داد میزد..به به ...به به (ساحل چمخاله)**

از این خانومه براش عروسک خریدیم ولی الاله نشست کنارش دیگه بلند نمی شد..میگفت مامو مامو....

این هم الاله شمالی...کلی خوردنی شده بود همه تورستها دورش جمع شده بودند باهاش عکس میگرفتند..

عروسک منههههههههههههههههههههههههههههههههه...

بابا عینک قشنک...بابا فشن

از خرید خسته شده نشسته..بلند هم نمیشه!

تو مسافرت هم پارک و نی نی پیدا کرد...