نوروز 88.. اولین عیدی که گرفتم..
من و مامان جونی زیر شکوفه ها.
اولین سفر من.. با ماشین دایی به تهران
دارم دقت میکنم..چیه؟
خونه دختر عمو بابا.. مهمونی.
اخیششششش ..چه حمومی.خسته شدم ها!!!
مامان و نی نی در شقایق ها.
بالاخره یادگرفتم بشینم....
من و دایی فرهاد
به به ..چه خوشمزه ..اولین غذای من.. فرنی برنج.
من برم.. که الان مامانی میاد...شیری بخورم...لوسی بکنم..بای بای.
0 نظرات:
ارسال یک نظر